منزلت فاطمه(سلام الله علیها)
فاطمه(سلام الله علیها) در خانة نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله)، چشم به دنیا گشود. خانهای که محل رفت و آمد فرشتگان و مهبط روحالأمین بود و برای اهل آسمان نورافشانی میکرد و مطاف ساکنان ملکوت و پردهنشینان لاهوت بود.
وی در دوران کودکی، در آغوش پدر خود، خاتم الأنبیاء و مادر خود خدیجه کبری، پرورش یافت و از آنجا که قرةالعین رسول (صلی الله علیه واله) و مایة روشنی چشم وی بود، چشم امید، الطاف، توجهات و احترام خاص همه را به وجود نازنین خویش معطوف میداشت.
در دوران کودکی، فاطمه(سلام الله علیها) در شرایطی بود که گویا تنها فرزند خانواده محسوب میشد؛ خانوادهای که پسر نداشت و خواهران بزرگ او پیش از وی ازدواج کرده و از خانه رفته بودند. از اینرو، وجود مبارک و خاطر لطیف و نازکش، تنها همنشین و همراز مادر و پدرش محسوب میگشت.
هنگامی که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) از دنیا رحلت فرمود، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فقط پنج سال داشتند. خواهرانش، فاطمه بنت اسد و جمعی از زنان بنیهاشم آرزوی خدمتش را داشتند و حضرت رسول (صلی الله علیه واله) به ایشان توصیه فرمودند که از تشرف حضورش قصوری نورزند و از وی استعانت نمایند.
آن مخدره با کسی جز حضرت رسول (صلی الله علیه واله) زیاد انس نداشت و شب و روز خود را با مرحمتهای آن بزرگوار مشغول مینمود. وی در صیام ایام و قیام لیالی مراقبت و مواظبت فوقالعاده داشت و بر عبادات و طاعات، چنان اهتمام و اقبال میفرمود و آنسان به عبادت، عشق میورزید که زنان زمانش را شگفتزده میکرد و همگان از اینکه فاطمه (سلام الله علیها) چگونه با آن کمی سن، آنسان تحمل مشقتهای عبادت را مینمود، تعجب میکردند.
فاطمه (سلام الله علیها) بعد از خدیجه(سلام الله علیها)، سه سال دیگر در مکه بود و در سن هشت سالگی (بـه روایت أسماء)، از همه زنـان عالمیان دانـاتر بـود. (طبـری، بیتا: ص41) بنـابراین، هرچند سن ازدواج فاطمه(س)، پایین بود ولی هرگز وی از جهت رشد و بالندگی جسمی و روحی در حد همسالان خویش باقی نماند بلکه این وجود نازنین و مبارک، از همان سنین خردسالی دارای عظمت و جلالی بود که کوهها را به تعظیم خود وامیداشت و قامت قیامت کبری محمدی (صلی الله علیه واله) را در برابر خویش خاضع مینمود. خسروی خوبان عالم و سر سلسلة کائنات، دست وی را میگرفت و در جای خود مینشاند. احترام متقابل پیامبر(صلی الله علیه واله) به فاطمه(سلام الله علیها)، قبل از اینکه وی به منزل علی(ع) برود، از سنخ احترام یک پدر به دختر نبود. راز این تجلیل و شکوه این احترام، سری است به عظمت لیلةالقدر و حرمت تعظیم پیامبر (صلی الله علیه واله) در مقابل حریم فاطمه (سلام الله علیها)، حقیقتی است که در مشکوة اسرار الهیه به همة عوالم ملک و ملکوت نورافشانی میکند و این معنا را برای حقیقتشناسان بازگو مینماید که فاطمه(سلام الله علیها) در همان سنین کم، گویا محمد(صلی الله علیه واله) است و محمد(صلی الله علیه واله) گویا همان فاطمه(سلام الله علیها) است.
قرائن نشان میدهد که فاطمه کسی است که اگر شرایط اقتضا میکرد و اگر مرد میبود، خاتمالأنبیاء میشد. بنابراین نتیجه میگیریم، سن ازدواج فاطمه (که بنابر اختلاف روایات 9 یا 13 یا...) است، نمیتواند الگوی مطلقی برای اقتدار باشد و بهترین سن ازدواج هر دختری در هر شرایطی این سن نیست بلکه شرایط ازدواج معقول دختران این است که به حداقل رشادت و بلوغ فکری رسیده باشند.
فاطمه نیز نه به عنوان یک دختر کم سن و سال، بلکه به عنوان بانوی بسیار جلیلالقدر، در آسمان ناپیدای کرانة زندگی علی(علیه السلام) قدم گذاشت. زیرا نمو فاطمه(سلام الله علیها) از کودکی، با نمای جسمانی و رشد عقلانی سایر اطفال، قابل قیاس نبود. «آنچه که روایات نشان میدهد این است که ظاهراً امتیازات و ویژگیهای عجیبی در رشد و نمو جسمانی ایشان وجود داشته است.»[1](رک. مجلسی، 1404: ج3، ص9)
دربارة رشد عقلی و معنوی فاطمه (سلام الله علیها)، از همان زمان طفولیت، حکایات شگفتی در تاریخ به یادگار مانده است که نمونة آن، سخن ام سلمه میباشد: «تزوّجنی رسول الله(صلی الله علیه واله) و فوّض أمر ابنته الیّ فکنت ادبها و کانت والله لهی أداب و أعرف بالأشیاء کلها.» (فـاطمة الـزهراء در آینـه تاریخ، 1379: ص 18) «پس از ازدواج پیامبر(صلی الله علیه واله) با من، آن حضرت(صلی الله علیه واله)، دخترشان فاطمه (سلام الله علیها) را به من سپرد و من مسئول تربیت و رسیدگی به امور او بودم ولی به خدا سوگند وی در عمل از من کوشاتر و آشناتر به هر چیز بود».
خواستگاری مطهّر
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به لحاظ کمال، جمال، نسب و شرف، در چنان اوجی بودند که خواستگاران بسیاری داشتند. از میان سرشناسان، مهاجران، انصار و مالداران قریش، بسیاری بودند که خواستگاریهایی از حضرت رسول(صلی الله علیه واله) انجام داده بودند ولی پاسخ ایشان هربار این بود: «در انتظار قضای الهی باش.» (کاتب واحدی، بیتا: ج8 ، ص 19)
به نقل طبقات الکبری، حتی ابوبکر و عمر هم از وی خواستگاری کرده بودند اما پاسخ پیامبر(صلی الله علیه واله) به همه آنها منفی بود. بدین ترتیب آن حضرت(صلی الله علیه واله) افراد متعددی را رد فرموده بودند. (الاربلی، 1995م: ج1، ص371) حتی عدهای از بزرگان با نفوذی که بر بلندای مقام دختر رسول اکرم(صلی الله علیه واله) آگاه نبودند، مسئله خواستگاری از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را زمزمه میکردند اما پیامبر(صلی الله علیه واله) خوش نداشتند، کسی در این رابطه سخن بگوید و با بعضی از خواستگاران نیز به گونهای رفتار میکردند که ایشان میفهمیدند که پیامبر(صلی الله علیه واله) به واسطة این پیشنهاد از آنان رنجیده است.
در سایر روایات، عذرهای دیگری نیز برای رد خواستگاران نقل شده است که نشان از اطلاع پیامبر(صلی الله علیه واله) بر امری عظیم داشت. چنانچه فرمودند: «امر ازدواج فاطمه(سلام الله علیها) به دست خداوند است. (همان)
این جریان، برای کسانی که اوج مقام این دو نفس مطهر را نزد حضرت رسول(صلی الله علیه واله) میدانستند، واقعهای متوقع بود؛ زیرا پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به وجود نازنین فاطمه(سلام الله علیها) میفرمودند: «من ترا به همسری کسی درمیآورم که از همه نیکوخوترست و در دین اسلام از همه پیشقدمتر.» (امینی، بیتا: ج3، ص 20)
گاهی انصار به علیابن ابیطالب(علیه السلام) پیشنهاد میکردند که از فاطمه(سلام الله علیها) خواستگاری نماید اما امام علی(علیه السلام) به دلایلی بدین امر اقدام نمیفرمود. نقل است که روزی سعدبن معاذ به همراه جمعی دیگر، برای بیان این پیشنهاد به جستجوی علی(علیه السلام) پرداختند و وی را در یکی از نخلستانها، در حالی که به کار مشغول بود، یافتند. از او خواستند که برای خواستگاری فاطمه (سلام الله علیها) تعجیل نماید. علی(علیه السلام) که آرزومند چنین وصلتی بود، کار خویش را رها کرد و به خانه برگشت و پس از تطهیر و تنظیف، روانة منزل رسول خدا(صلی الله علیه واله) شد و پس از عرض سلام در حضور مبارک پیامبر(صلی الله علیه واله) نشست، در حالی که بر چهرة نورانیاش، سرخی حیا نشسته بود.
علی(علیه السلام) سر مبارکش را پایین انداخت و نتوانست تمنای خود را بر زبان آورد. لختی گذشت، در حالی که هر دو وجود مبارک، ساکت بودند. لبهای پیامبر(صلی الله علیه واله) به تکلم درآمد و این سکوت شکسته شد و آن حضرت(صلی الله علیه واله) فرمودند: یا علی! گویا برای خواستهای نزد من آمدهای که از اظهار آن شرم داری. بدون پروا، حاجت خود را بخواه و مطمئن باش که پذیرفته میشود. علی(علیه السلام) در پاسخ عرض کرد: ای رسول خدا(صلی الله علیه واله) پدر و مادرم فدایتان باد. من در خانه شما بزرگ شدهام، با مهر شما پرورش یافتهام و نیکوتر از پدر و مادرم، در تربیت من کوشش فرمودهای و از فیض وجود تو، هدایت یافتهام. ای پیامبر خدا! سوگند به خدا که اندوخته دنیا و آخرت من تویی، اکنون آن هنگامی رسیده است که باید خانوادهای تشکیل دهم و با او انس گیرم. اگر مصلحت باشد و تو فاطمه(سلام الله علیها) را به عقد من درآوری، سعادت بزرگی نصیب من شده است. (الاربلی، 1995م: ج2، ص 355)
پیامبر(صلی الله علیه واله) که از اسرار ازل و أبد خبر داشت و چهرة عقد آسمانی علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) را در ملکوت عالم، نظاره فرموده بود. از این پیشنهاد خرسند گردید و فرمود: علی، پیش از تو کسانی به خواستگاری فاطمه(سلام الله علیها) آمده بودند اما دخترم نپذیرفت، بگذار تا نظر او را جویا شوم. آنگاه به نزد فاطمه(سلام الله علیها) رفت و فرمود: دخترم، علیابنابیطالب تو را از من خواستگاری کرده است. تو خویشی او را با ما و سابقة او را در اسلام میدانی و از فضیلت او آگاهی، آیا اجازه میدهی که تو را به ازدواج او درآورم؟ فاطمه(سلام الله علیها) بیآنکه چهرة خویش را برگرداند، به خاطر شرم و حیا، ساکت ماند ولی حرکتی که ناشی از نارضایتی باشد، از خود بروز نداد. رسول اکرم(صلی الله علیه واله) در سکوت پرمعنا و ژرف زهرا(سلام الله علیها)، رضایت او را دریافت و فرمود: «الله اکبر، سکوتها رضاها.»[2] (همان، ص356)
ازدواج ملکوتی فاطمه (سلام الله علیها)
برطبق آنچه که در سیمای روایات و أحادیث، از جریان خواستگاری حضرت علی(علیه السلام) از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برجای مانده است، این جریان ریشه در آسمان داشته است. این ازدواج به امر خدا بوده و مراسم آن پیش از آنکه در زمین انجام شود، در آسمان و جهان علیا انجام شده بود. محب طبری از رسول خدا(صلی الله علیه واله) روایت میکند که فرشتهای برایشان نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند ترا سلام میرساند و میگوید: در ملأ أعلی دخترت را به ازدواج علیابنابیطالب(علیه السلام) درآوردم، پس تو هم او را در زمین به ازدواج علی (علیه السلام) درآور. (همان)
امسلمه میگوید: فاطمه(علیها السلام) بر همة زنان افتخار مینمود، زیرا اولین کسی بود که جبرائیل برای وی خطبه خواند. (طبری، بیتا: ص 32) و شیخ طوسی از جابربنعبدالله انصاری چنین روایت میکند: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه واله) فاطمه(سلام الله علیها) را به ازدواج علی(علیه السلام) درآورد، عدهای از مردم قریش نزد او آمدند و گفتند: دخترت را به مهریة اندکی به ازدواج پسر ابیطالب در آوردهای؟ پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: من علی(علیه السلام) را به ازدواج فاطمه(سلام الله علیها) در نیاوردم بلکه خدای عزّوجلّ در شبی که مرا به سدرة المنتهی (معراج) بالا برد، این ازدواج را صورت داد و درّ، جواهر و مرجان پخش نمود. فرشتگان شگفت زده شده و از آن گوهرها برگرفتند و با آن هدیهها داده و بدان افتخار میکردند و میگفتند: این از فاطمه(سلام الله علیها)، دختر محمد(صلی الله علیه واله) است. (محمدعلی دخیل،1366: ص439)
ابناثیر از بلال نقل میکند که روزی رسول خدا(صلی الله علیه واله)، خندان بر ما وارد شدند. عبدالرحمن بن عوف برخاست و گفت: ای رسول خدا! چه چیزی باعث خندة شما شده است؟ پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمودند: بشارتی از سوی خدای عزّوجلّ دربارة عمو زادهام و دخترم به من رسیده است. خداوند چون اراده فرموده، فاطمه را به ازدواج علی(علیه السلام) درآورد و به باغ بهشت دستور داد که درخت طوبی را تکانی بدهد و برگهایی به تعداد دوستان ما اهلبیت فروریخت. سپس از زیر آن درخت، ملائکهای از نور پدید آمدند و هر ملکی برگی گرفت. فردای قیامت این ملائکه در میان خلق پراکنده میشوند و به هریک از دوستان ما اهلبیت که برمیخورند، برگی میدهند که باعث رهایی آنان از آتش است. (جرزی، بیتا: ج1، ص206)
ابنابیالحدید نیز در این باره میگوید: پیامبر(صلی الله علیه واله)، فاطمه(سلام الله علیها) را به ازدواج علی(علیه السلام) در نیاورد مگر پس از زمانی که خداوند در آسمان و به شهادت ملائکه او را به ازدواج درآورده بود. (متقی، 1364: ج5، ص100)
جلوههای زمینی ازدواج فاطمه (سلام الله علیها)
کمالات فوقالعادة فاطمه(سلام الله علیها) از یکسو و انتسابش به شخص پیامبر(صلی الله علیه واله) از سوی دیگر و شرافت خانوادگی او، زمینهساز ازدواج وی با علی(علیه السلام) نشد بلکه رهنمون ازدواج مبارک تاریخی فاطمه(سلام الله علیها)، وحی آسمانی بوده است.
ولی با وجود آسمانی بودن ازدواج، شخصیت فاطمه(سلام الله علیها) و احترام و آزادیی که آئین اسلام در انتخاب همسر برای زنان قائل است، ایجاب میکرد که پیامبر(صلی الله علیه واله) بدون مشورت با فاطمه(سلام الله علیها)، بدین امر اقدام نفرماید. احترام به نظر دختر در امر ازدواج، یکی از نکات تربیتی جلوة زمینی ازدواج فاطمه(سلام الله علیها) میباشد.
در هر حال، چهرة زمینی این پیوند، از همة ابعاد نورانیترین الگوی ازدواج برای همه اعصار و قرون است. مهریة علی(علیه السلام) و جهیزیة زهرا(سلام الله علیها)، مراسم خواستگاری، نوع برخورد پیامبر(صلی الله علیه واله) با فاطمه(سلام الله علیها) و مراسم جشن عروسی و...، همه و همه الگوهایی برای همه ازدواجهای جهان و جهانیان میباشند.
در اینجا به ذکر دو نمونه از جلوههای چهرة زمینی این ازدواج و جنبههای تربیتی و الگوبخشی آن اشاره میشود:
مهریه فاطمه(سلام الله علیها)
روایات فراوانی ناظر به این معنی است که اگرچه چهرة آسمانی مهریة حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، ثلث بهشت، نهرهای بهشت، خمس زمین، همة آبهای عالم و مطالبی نظیر اینها است ولی چهرة زمینی مهریه بدین قرار است: «پیامبر(صلی الله علیه اله) وقتی از علی(علیه السلام) پرسید که چیزی داری تا مهریة همسرت قراردهی، علی(علیه السلام) پاسخ داد: پدر و مادرم به فدایت، تو از زندگی من به خوبی آگاهی که جز شمشیر، زره و شتر چیزی ندارم. پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: شمشیرت را برای کارزار نیاز داری و با شتر نیز باید به نخلستان آب دهی و در مسافرت از آن استفاده کنی و من دخترم را با مهریة زره به عقد تو درمیآورم.» (مکارم شیرازی، 1379: ص39)
آنچه در ظاهر از این مطلب استفاده میشود این است که مهریه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) کم و آسان بود ولی این فقط یکی از نکات مستتر در این قضیه است. چهرة حقیقی این مهریه، این است که علی(علیه السلام) همه داراییاش را به عنوان مهریه بخشید. حضرت علی(علیه السلام) چیزی جز زره نداشت و اگر چیزی جز زره خود داشت، آن را نیز به عنوان صداق، به فاطمه(علیه السلام) میبخشید.
مهریه در زبان عربی به «صداق» معروف است و صداق ابزاری است که مرد برای اثبات صدق نیت خود در ازدواج، به همسرش میبخشد و علی(علیه السلام) زره خود را که وسیله حفظ جانش بود، برای اثبات این دوستی پرداخت نمود. بنابراین مهریة فاطمه(سلام الله علیها) ضمن آن که نشان میدهد، ملاک ازدواج هرگز نباید پول و ثروت خواستگار باشد، در عین حال نشان میدهد که علی(علیه السلام) همه آنچه را که داشت، تقدیم فاطمه(سلام الله علیها) کرد. بنابراین، برخلاف آنچه به اسلام نسبت داده میشود، اگر مردی، دارای مکنت و دارایی بسیار فراوانی است و با وجود تمایل و اصرار خانواده زن، حتی میخواهد با کمتر از «مهرالسنه» ازدواج نماید و بدون هیچ دلیل موجهی از پرداخت صداق بیشتر ممانعت میکند، این امر مطلوب اسلام نمیباشد.
جهیزیه و جشن عروسی
نوع جهیزیة این ازدواج، نشان دهندة این معنی است که اصل در یک پیوند آسمانی، سادگی و دوری از تجمل است. به عنوان مثال، «وقتی امسلمه و امایمن به خدمت رسول(صلی الله علیه واله) رسیدند و پیشنهاد علی(علیه السلام)، مبنی بر رفتن فاطمه(سلام الله علیها) به خانة وی را مطرح کردند، پیامبر(صلی الله علیه واله) برخلاف آنچه که سیرة مردم دنیاپرست است و از ماهها قبل تدارک دیده و برنامهریزی میکنند، فرمود: همین امشب یا فرداشب، ترتیب این امر را خواهم داد». (همان، صص45-42)
این جشن ملکوتی، آنچنان ساده، بیتکلف و مملو از روحانیت و معنویت بود که همه را شگفت زده نمود. پیامبر(صلی الله علیه واله) خود در تهیه غذا کمک میفرمود و علی(علیه السلام) شخصاً مأمور شد به مسجد بیاید و بعضی را دعوت کند اما حیا مانع شد که وی فقط تعدادی را دعوت نماید لذا صدای خود را بلند کرد و به صورت عمومی به همگان فرمود: «اجیبوا الی ولیمة فاطمه» و مردم دسته دسته اجابت نمودند و غذا نیز به دعای پیامبر(صلی الله علیه واله) برکت پیدا کرد؛ به گونهای که کفاف همگان را داد.
جزئیـات جلوههای رفتـاری علـی (علیه السلام) و فـاطمه (سلام الله علیها)، در همة مصرعهای غزل ازدواجشان، عاشقانه و عارفانه بود. دعوت عمومی علی(علیه السلام) نشانة این معنی است که برخلاف آنچه که بعضیها از اسلام دریافت نمودهاند، ولیمه دادن و خرج کردن در مراسم ازدواج اگر بدون تجمل باشد، بسیار مطلوب است و هرچه جمعیت مدعوین وسعت داشته باشد و افراد زیادی به میهمانی ازدواج دعوت شوند، به مطلوبیت آن افزوده میشود و پرداخت اینگونه هزینهها، از مخارجی است که مرضی خداوند میباشد.
گوشههایی از چهرة آسمانی جشن عروسی فاطمه(سلام الله علیها) نیز در روایات ترسیم شده است. علمای عامه از جابربنسمره، روایتی قریب به این مضمون نقل میکنند: شب زفاف فاطمه(سلام الله علیها)، زمام مرکب آن بانو، به دست جبرئیل بود. اسرافیل رکاب میگرفت و میکائیل از پی رهسپار بود و پیامبر(سلام الله علیها) جامههای فاطمه(سلام الله علیها) را مرتب میکرد و این فرشتهها با سایر فرشتگان تکبیر میگفتند و این تکبیر تا قیامت، در بین آن جماعت سنت ماند. (مقدم، 1379: ص60)
بــه تـزویــج جمـالـش بــا جـلالـش تمـاشــا کـن بدیـن حسـن جمـالـش
زمین حسن و زمان حسن، آسمان حسن عیان حسن و نهان حسن و جهان حسن
همه حسـن و همه عشـق و همـه شـور همـه جـود و همـه مجـد و همـه نـور
جلوههای آسمانی ازدواج فاطمه(سلام الله علیها)
«ازدواج» در دیدگاه عرفان، علاوه بر قالب ظاهری، روح دیگری نیز در آن مستتر میباشد. از آنجا که خداوند فرش را بر مثال عرش و ملک را براساس ملکوت بیاراسته است، صورت ملکی نکاح، دارای روحی ملکوتی نیز هست و در تطابق لوح تکوین و صحیفة تشریح، میتوان به تناسب صورتهای ملکی با معانی ملکوتی پی برد.
در هیئت ظاهری نکاح و چهرة زمینی آن، زن و مرد عقدی میبندند و در طی آن، هریک از آنها وظایفی را در قبال دیگری، عهدهدار میشوند و در پی این عقد در کنار یکدیگر قرار میگیرند و از جهت روحی و جسمی، مکمل یکدیگر میشوند و از سوی خدا، در میان آنها نوعی مودّت و رحمت ثابت پدیدار میشود اما در چهرة آسمانی و ملکوتی نکاح، روح انسانی که صبغة جلال برآن حاکم است، مجذوب روح انسانی میشود که صبغة جمال الهی در آن بیشتر است و آنگاه حقیقت قلب مثالی این دو انسان، در اثر تجاذب تکوینی با هم درمیآمیزند و از این آمیزش، غرق در بهجت معنوی میشوند و یکدیگر را برای رسیدن به وحدت جمعیّه یاری میکنند.
ازدواج علی و فاطمه(سلام الله علیها)، اصلیترین نسخة یک نکاح حقیقی و شاید تنها مصداق حقیقی آن است. صورت ازدواج و خواستگاری ایشان که در ماه ذیالحجه رخ داد، صورت زیرین یک حقیقت برتر بود. حقیقتی که کنه آن در سرادقات نهانخانة غیب اسرار الهیه همواره در پرتو استتار است.
از اسمای جمالیه، انس و آرامش بیشتری حاصل میشود و از اسمای جلالیه، شکوه، شوکت و هیبت بیشتری به دست میآید، زیرا در برابر آنها، خشیت بیشتری حاصل میشود. به همین جهت فاطمه(سلام الله علیها) و علی(علیه السلام)، اگرچه هر دو مظهر همة اسمای الهیه بودند، ولی در مجموع، انعکاس نور صفات جمال در وجود فاطمه (سلام الله علیها) بیشتر و انعکاس نور صفات جلال در علی (علیه السلام) بیشتر بود و این غلبة انوار به مقتضای انوثیّت و ذکوریّت انسان بوده است. نور سفید نیز در فضاهای مختلف، به اقتضای جنسیت جسمیت فضایی که در آن وارد میشوند، انوار متفاوتی از خود تابش میدهد و به همین جهت الوان گوناگونی حاصل میشوند. ولی در نورهای دیگر مثل نور آبی، همة انوار دیگر نیز وجود دارند اما چون رنگ آبی ظهور بیشتری داشته است، ما آن نور را آبی میبینیم ولی همة انوار دیگر نیز، در باطن آن نور وجود دارند. در باطن وجود عزیز زهرا(سلام الله علیها) و علی(علیه السلام)، همه اسمای جمال و جلال حق وجود دارد ولی ظهور جمال در زهرا (سلام الله علیها) و ظهور جلال در علی(علیه السلام) بیشتر است و جمال و جلال نیز به هم تجاذب خاصّی دارند.
آیة شریفة «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبغیان» (رحمن، 20-19)، بیانگر پیامد این جذبه است. بعضی از مفسران، آن را به دو دریای وجودی علوی و فاطمی تأویل بردهاند و از امتزاج این دو دریای بیکران که به واسطة شدّت محبّت و رحمت، هرگز یکدیگر را نمیآزارند و کمترین ستم و ظلمی در حق هم روا نمیدارند، لؤلؤ و مرجانِ وجود نازنین «حسنین» به وجود میآید.
تعبیراتی که در روایات، تحت عنوان عقد آسمانی وارد میشود، اشاره به همان حقیقت برتر صورت تناکحیة این دو معصوم (علیهماالسلام) دارد. بنابراین راز عقد زمینی این دو را باید در عالم معنی جستجو کرد و اسرار جذبة این دو نسبت به یکدیگر را باید در صور ملکوتی ایشان جست. وجود تجاذبی تکوینی که بین مقتضیات جلال و جمال وجود دارد، به نوعی کشش طرفینی، توادد و رحمت، بین مظاهر جلال و جمال ایجاد میکند.
به تعبیر ابنعربی: «المودة المجعولة بین الزوجین هوالثبات علی النکاح الموجب للتوالد و الرحمة المجعولة هو ما یجده کل واحد من الزوجین من الحنان الی صاحبه فیحسن الیه و یسکن...» (ابن عربی، 1414ق: ج3، ص88) صورتی که بین زوجین نهاده میشود، سبب ثبات نکاحی است که موجب تولید نسل، عطوفت و مهربانی است و به واسطة این مودت است که هریک از زن و شوهر، نوعی کشش، به سوی جنس مخالف خویش دارد و با طرف مقابل، به نوعی آرامش میرسد.
برای آشنایی بیشتر و بهتر با مفهوم تناکح الهیه و رازهای عقد آسمانی علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها)، باید نگاهی گذرا به مفهوم نکاح عرفانی و مراتب آن در گسترة هستی بیندازیم تا در چشمانداز بعضی از معانی عرفانی، شمایی از زوایای این عقد آسمانی را از راهی نه چندان نزدیک، به تماشا بنشینیم.